روایتی از حضور بناتالخمینی در روزهای نخستین جنگ
تاریخ انتشار: ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۷۹۳۵۸۸
یک ماه از حمله رژیم بعثی نگذشته بود که چهار تا از دختران اسیر شدند. اول ماشین آنها را محاصره کردند. این دختران را به نام «بنات الخمینی» میشناختند و افسران عراقی به آنها لقب ژنرالهای ایرانی داده بودند. آنچه میخوانید بخشی از روایت یکی از آن دختران از روزهای آغازین جنگ است.
به گزارش خبرنگار ایمنا، جنگ، زن و مرد، دختر و پسر، پیر و جوان نمیشناخت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
گستاخی و جسارتشان در پیشروی، تخریب و تجاوز به خاک ایران اسلامی چیزی نبود که بشود از آن چشمپوشی کرد. دختران جنوبی همپای پسران این خطه به پاخاستند، آنها همگی در دامان مادرانی پرورش یافته بودند که آموزش یافته مکتب عاشورا بودند.
معصومه آباد یکی از همین دختران بود که برایش خانه و وطن اهمیت زیادی داشت. کتاب «من زندهام» خاطرات این بانوی آزاده که عراقیها به او لقب ژنرالهای ایرانی داده بودند، را در خود گنجانده است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم: «مسجد مهدی موعود ستاد پشتیبانی جبهه و جنگ شده بود و خواهر آنجا بودند.
گفت: اونجا بهتر میتونی کمک کنی، هرجا نیرو بخوان از مسجد میگیرن.
بعد نگاهی به من کرد و گفت: از همه اینا که بگذریم حالا با چه رویی تو رو تحویل آقا بدم، حتماً میپرسه، که تو رو برای چی اینجا آوردم. چند روزی مسجد بمون و خونه نرو. من هم میرم جبهه تا جنگ تموم نشه نباید سروکلهام اینجا پیدا بشه. باید یه داستان سرهم کنم و آقا رو آماده کنم. بعد با هم میریم خونه. فقط قول بده گاهی با یه نوشته ما رو از سلامتیات مطلع کنی؟
با ناراحتی گفتم: چی؟ نوشته؟ توی این بزن بزن من چطوری قول بدم، نه نمیتونم، من کاغذ و قلم از کجا گیر بیارم.
با عصبانیت گفت: با التماس و گریه زاری، کریم رو راضی کردی و از تهران اومدی اهواز، با قلدری رحیم رو راضی کردی اومدی آبادان، توی این آتیش و خون حالا حتی زیر بار یه خط نامه نمیروی که لااقل دلمون آشوب نباشه؟
گفتم: آخه تو این آتیش و خون من دنبال کاغذ و قلم و نامه نوشتن باشم، چی بنویسم؟
گفت: بابا چقدر برای دو کلمه نوشتن چانه میزنی. نگفتم شاهنامه بنویس، فقط بنویس من زندهام.
نمیدانستم چرا باید بنویسم من زندهام. با این حال بیاختیار با انگشت در خیال خودم روی پایم نوشتم: «من زندهام»
مسجد، روبهروی خانه ما بود، وقتی رسیدم، خواهرها مشغول آشپزی و تدارکات و بستهبندی بودند. خواهر دشتی تا چشمش به من افتاد، گفت: خانم کجایی؟ ستاره سهیل شدی، زنهای حامله و مادرهای شیرده پای این قابلمهها و ظرفها ایستادن.
گفتم: من برا زایمان زن داداشم تهران رفته بودم، آبادان نبودم، حلالم کنید.
از روز سوم جنگ هم در ستاد پشتیبانی جبهه و جنگ اهواز بودم. برای اینکه غیبتم را در چند روز اول جنگ جبران کرده باشم، داوطلب کارهای سخت میشدم تا از دل خواهر دشتی در بیاورم. او هم یک ملاقه به اندازه قدم به دستم داد و گفت: جریمهات اینه که تا صبح گندم هم بزنی، فردا صبح میخواهیم به رزمندهها حلیم بدیم.
خواهر دشتی گفت: آذوقه داره تموم میشه، شما چون با فرمانداری در ارتباط هستین با خواهر منیژه رحمانی برید و مقداری مواد غذایی خشک بیارید.»
کد خبر 662464منبع: ایمنا
کلیدواژه: دفاع مقدس خاطرات دفاع مقدس جنگ تحمیلی خاطرات جنگ تحمیلی کتاب من زنده ام معصومه آباد آبادان شهر شهروند کلانشهر مدیریت شهری کلانشهرهای جهان حقوق شهروندی نشاط اجتماعی فرهنگ شهروندی توسعه پایدار حکمرانی خوب اداره ارزان شهر شهرداری شهر خلاق من زنده ام
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.imna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایمنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۷۹۳۵۸۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
درخواست دیه اولیای دم از قاتل مجنون
۹ آذر سال ۱۳۹۹ مرد ۳۸ سالهای که با ضربات چاقو بشدت مجروح و به بیمارستانی در ورامین منتقل شده بود به خاطر شدت جراحات وارده و خونریزی شدید جان باخت.
وقتی تیم جنایی برای بررسی ماجرا وارد عمل شد، دوست مقتول در توضیح ماجرا به مأموران گفت: مقتول چند ساعت قبل در کمپ ترک اعتیاد با فردی به نام شهرام درگیر شد و این حادثه رخ داد.
در ادامه مأموران متهم را بازداشت کردند و وی در همان ابتدا قتل را گردن گرفت، اما گفت: هرچه فکر میکنم نمیدانم چرا او را کشتم!
از آنجا که اظهارات متهم عجیب بود، وی بار دیگر تحت بازجویی قرار گرفت و گفت: روز حادثه در مرکز ترک اعتیاد در حال کشیدن سیگار بودم که مقتول به من اعتراض کرد و از آنجایی که هیچکس حق ندارد در کار من دخالت کند او را با چاقو زدم تا ساکت شود!
پس از آن پلیس در تحقیقات پی برد که متهم ۳ سال قبل پدرش را نیز به قتل رسانده، اما در مدت زمان کوتاهی با رضایت خواهر و برادرش از قصاص نجات پیدا کرده و از زندان آزاد شده است.
جمعبندی تحقیقات سبب شد تا وی با دستور قضایی برای بررسی سلامت روانی به پزشکی قانونی فرستاده شود و کارشناسان این سازمان بعد از معاینههای لازم در گزارشی اعلام کردند متهم به جنون مبتلا است و هنگام وقوع قتل نیز اختیاری از خود نداشته است.
با اعلام این گزارش متهم در بیمارستان اعصاب و روان بستری شد.
در دادگاه چه گذشت
با تکمیل تحقیقات و گزارش پزشکی قانونی و پلیس پرونده برای رسیدگی به شعبه ۲ دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در ابتدای این جلسه خواهر و برادر مقتول به قضات گفتند: چند سال قبل برادرمان معتاد شد و ما او را به کمپ ترک اعتیاد فرستادیم، اما چند ماه بعد هم پاک شد و پس از آن برادرمان تصمیم گرفت در همان کمپ مشغول به کار شود و حقوق هم میگرفت تا اینکه شهرام او را بیرحمانه کشت. این مرد چند سال قبل پدرش را نیز کشته است. وقتی خانواده متهم میدانستند که او مشکل روانی دارد چرا او را تحت نظر قرار ندادند تا از آدمکشیهای وی جلوگیری کنند. چرا خواهر و برادرش رضایت دادند و او را رها کردند تا دست به جنایت دیگری بزند. با شرایطی که متهم دارد و گزارشی که پزشکی قانونی اعلام کرده ما فقط میتوانیم دیه برادرمان را بگیریم و تنها درخواستمان همین است.
بعد از آن خواهر متهم به جایگاه رفت و گفت: شهرام ۳ سال قبل معتاد شد و به خاطر مصرف مواد مشکل روانی پیدا کرد. بعد هم سر مصرف مواد مخدر بارها با پدرم درگیر شد و در نهایت هم پدرم را به قتل رساند. ما، چون وضعیت روانی او را میدانستیم بلافاصله رضایت دادیم و برادرم خیلی زود آزاد شد. اما دوباره به سراغ مواد مخدر رفت و ما او را مجبور کردیم تا به کمپ ترک اعتیاد برود، اما فکر نمیکردیم در آنجا مرتکب قتل شود. الان هم وضعیت مالی ما در حدی نیست که بتوانیم دیه مقتول را به خانوادهاش پرداخت کنیم. به همین خاطر تقاضا داریم دیه از صندوق بیتالمال به اولیای دم پرداخت شود.
در پایان جلسه قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.
روزنامه ایران
باشگاه خبرنگاران جوان اجتماعی حوادث و انتظامی